"
next
مطالعه کتاب ديوان رضی الدين ارتيمانی : مشتمل بر ساقی نامه و سوگندنامه، غزليات، قصائد، رباعيات، مقطعات، مفردات
فهرست کتاب
مشخصات کتاب


مورد علاقه:
0

دانلود کتاب


مشاهده صفحه کامل دانلود

دیوان رضی الدین ارتیمانی: مشتمل بر ساقی نامه و سوگندنامه، غزلیات، قصائد، رباعیات، مقطعات، مفردات

مشخصات کتاب

سرشناسه : رضی الدین آرتیمانی، قرن 11ق.

عنوان قراردادی : دیوان

عنوان و نام پديدآور : دیوان رضی الدین ارتیمانی: مشتمل بر ساقی نامه و سوگندنامه، غزلیات، قصائد، رباعیات، مقطعات، مفردات / به کوشش محمدعلی امامی.

مشخصات نشر : [تهران]: خیام، 1361.

مشخصات ظاهری : 164 ص.

شابک : 400 ریال ؛ 400 ریال (چاپ دوم)

وضعیت فهرست نویسی : برون سپاری.

يادداشت : کتاب حاضر در سالهای مختلف توسط ناشران متفاوت منتشر شده است.

يادداشت : چاپ دوم: تابستان 1365.

موضوع : شعر فارسی -- قرن 11ق.

شناسه افزوده : امامی، محمدعلی، گردآورنده

رده بندی کنگره : PIR6266 /د9 1361

رده بندی دیویی : 8فا1/4

شماره کتابشناسی ملی : م 65-280

زندگينامه

ميرزا محمد رضي معروف به ميررضي آرتيماني از شاعران و عارفان مشهور زمان صفويه است كه در نيمه دوم قرن دهم هجري قمري در روستاي آرتيمان از توابع تويسركان به دنيا آمد. در ايام جواني به همدان عزيمت و در آنجا مشغول تحصيل شد و در سلك شاگردان ميرمرشد بروجردي درآمد. ميررضي به علت شايستگي وافري كه داشت زود مورد توجه شاه عباس صفوي قرار گرفت و در جمع منشيان و ميرزايان شاه در آمد و به همين دليل بود كه داماد خاندان بزرگ صفوي شد. او در سال 1037 هجري قمري ديده از جهان فرو بست. او را در محل خانقاهش در تويسركان به خاك سپردند. از او حدود 1200بيت شعر به جا مانده كه معروفترين آنها ساقي نامهٔ اوست.

اشعار پراكنده

ساقي نامه

الهي به مستان ميخانه ات

بعقل آفرينان ديوانه ات

به دردي كش لجهٔ كبريا

كه آمد به شأنش فرود انّما

به درّي كه عرش است او را صدف

به ساقي كوثر، به شاه نجف

به نور دل صبح خيزان عشق

ز شادي به انده گريزان عشق

به رندان سر مست آگاه دل

كه هرگز نرفتند جز راه دل

به انده پرستان بي پا و سر

به شادي فروشان بي شور و شر

كزان خوبرو، چشم بد دور باد

غلط دور گفتم كه خود كور باد

به مستان افتاده در پاي خم

به مخمور با مرگ با اشتلم

بشام غريبان، به جام صبوح

كز ايشانست شام و سحر را فتوح

كه خاكم گل از آب انگور كن

سرا پاي من آتش طور كن

خدا را بجان خراباتيان

كزين تهمت هستيم وارهان

به ميخانهٔ وحدتم راه ده

دل زنده و جان آگاه ده

كه از كثرت خلق تنگ آمدم

به هر جا شدم سر به سنگ آمدم

بيا ساقيا مي بگردش در آر

كه دلگيرم

1 تا 27